سلام قدیمی هامون رفتن حالا دیگه هرکر میاد غریبست
و قبل از رفتن این همه ها وقتی بکسی پناه بردم برای من یا خودش نوشت
اعوذو بالله من العشق!!!!!
همه چیز مثل برقو باد گذشت من شدم معشوق کسی که تا حالاش رنج عاشقی نکشیده بود
وتا حالا تمام سعیم این بود که نگذارم مثل همه ی عاشقا
از عشق بیزار شه
اما خودم خار های گل بودن رو توی خودم فرو کردم....
زندگی بازی گرگو بره است
بره رو با گرگها چه کار.؟!

 

................................................................................................................................

وقتی میومدم این ورا یعنی دردی داشتم و می خاستم پشت نوشته هام پنهونشون کنم

آهای دنیا دنیامو ازم نگیر

حالا گیر ۱بچه افتادم

۱مرد که با همه ی خوش قلبیاش

وقتی با همه ی مرد بودنش بغلم میکنه

انگار اون بمن ژناه آورده

نه من به اون

می تونی بفهمی چه حالیم؟!

گاهی حس ۱مادر خوشبخت رو دارم

تا یک زن خوشبخت

تصور اینکه.......

ولش کن اصلآ

یادم نبود که گاهی حرفهایی هست برای نگفتن

اما با این حال من خوش بخت خوشبختم

حرفهای بالا شاید از عصبانیت بود که گاهی که چشمهامو باز میکنم ۱عاشق واقعی رو در برابر خودم میبینم

مممممممممممممممحححححححححححممممممممممدددددددددد

الهی فدات شم چقد دوست دارم

اما اذیتت میکنم

تو همیشه نازمو میکشی

خدارو شکر

خیلی خوشحالم که هوامو داری