سلام میدونم خیلی وقته با جون و دل مطلب نگذاشتم برای همین

ببیننده های قدیمی وبم نا امید شدن ازم و رفتن

دیگه همه چیزم شد یاسینم و یاسین شد همه ی وجودم...

چند روزه که مسافرته و شدیدآ دلتگشم...

همین الان داشتم گریه میکردم برای نینی نازم...

دلتنگشم..

اون هدیه ی خداست به همه ی دلتنگیهام...

پس بهم حق بدید همه ی حرفهام از اون گفتن باشه...

یادمه روزایی که وب رو تازه ساخته بودم ذوق نوشتن مطلب باعث میشد هرهفته  و هروز گاهی تا

۴مطلب بنویسم

که حالا خیلی هاشو پاک کردم...

اینجا با پرزخم  یادت بخیر یاد همه ی مهربونی هات(پر زخم یه قناری توی کابوسی که مرده قفسی میشه شکسته تو پر سیاه زاغچه)

با دختر آبی الان احتمالا ۱۶ ساله شده

با هنگامه الان یه مهندس کلاس بالا شده(واسه تولد دعوتم کرد  نتونستم برم)

با هاتف شهر آینه های زیبا

با ساده عزیزم که همیشه ساده گی رو حفظ کرد(فقیر)

 با لیلی دوست نازم

با خط خطی شیطون و....

با دشمن عزیز که هنوزم دوسش دارم(نازیلا)کجایی چرا ساکت میای؟؟!! صدای پاورچین هاتو شنیدم عزیزم

رز صحرا که موافق کامران و حرفهاش بود!!!!

با فرزند ایران که همیشه بدون آدرس میومد احتمالآ وب هخامنش

با یوسف که آخر شوخ طبعی بود

کلاغ راست مغز عزیز که همیشه آخر آرامش بود و از اقلیت مذهبی

با سنندجی های عزیز که آخر ایمان بودند و معرفت

گلاریشاااااااااااااااا هم دوره ایی قدمیم و کتاب خرابه شب که همیشه برای بچه ها آخر خنده بود(توروخدا ناراحت نشو حقیقت تلخه(میدونم از شوخیم ناراحت نمیشی!!!)

شازده کوچولو و کلبه ی کودکانش

جبران توی اکراین که...

آخ آخ پاشاه هفتمین ساره ی خواب داشت یادم میرفت

همونکه از اول با خواب رویاها بود و با منم هم....کجایی دلتنگ کودکانه هاتم و...

عاشق چاووشی بودژ

هلما...

 و روشنک

پرستو  و

تال عزیز که انگار بهم نرسیدن...پرستوجون چند وقت پیش تال میگفت خیلی دلش برات تنگ شده

مدیسه که انگار علامه ی دهر بود...که حالا سرباز شده

کریستال گرل که خیلی بیست بود

و هستی که دوست صمیمی و قدیمی دوران کودمی بوده و هست

همونکه دلیجان درس میخونه...

آدینا که ترک زبان بود

میثم که عشق فوتبال بود و عاشق یکی شد

آقای اقبال دوست عزیز

و آقای دارابی که عشق سیاست غرب زده بود اما مهربون

صالح تو کجایی یهو رفتی بدون خدافظی...صالح بود و دختر شرقی هنوز شعرهاشو نگه داشتم (دختر شرقی حسرت عشق را ندانی بهتر است....)

اهالی مدیریت صنعتی گروه گوگل...

شاگردان دکتر الوانی(پدر علم مدیریت دولتی ایران)قرار بود باهم نمایشگاه چهره های مدیریت روبزنیم فکرش از من بود   که....بودجش داده نشد

مانی

فرببا

سمیرا قطب که قصه ها و شعرهاش  قشنگ بود

مینا

آقایی که با نو ه ی زیباشون(توی عکس وبلاگش بود)از آلمان به نوشته هام سر میزد کاش یادم میموند اسمشو...کاش اتفاقی هم که شده بار می آمد

آقای همتی روانشناس که نسبت به مباحث اولم لطف داشتن

رایکا و خواهرش رز سرخ (رزسرخ رایکا رزسرخ رایکا رزسرخ رایکا) که خیلی وقته به کلبم سری نزدن...

سعید

سواگر

شینا:آخ شینا کجایی دلم برای حرفهای شیرین و خواهرانت تنگ شده...

ونوس

رضا

جامعه شناس ایلامی که یه ماجرایی شد

بچه های قمی(با سرکردگی امیرحسین رضوانی که کچلمون کردن دمشان رابریدیم محض خاطرات... که احتمالآ کلاریشا وبمو بهشون لو داد)

سما جون

محمد زارعی هم مکتب قدیمی که فراموش نشدنیه

و همیشه با شعرهای بی نظیرش توی مکتب ادبیمون کولاک میکردو....

و خیلیای دیگه که واقعآ یادم نیست اسامیشون...

آخ حالا که نگاه میکنم چه روزهای زیبایی داشتم...

همه ی اینها برای نوشته های منو خواندن من و من می آمدند...

یاد همه ی شیرینی های زندگیم به خیر...

دنیایی داشتم

وناگهان چقدر زود دیر میشود