شانه های تکیده در پس بید خمیده

و این نو عروس باران بهاری/شکوفه هایش را تقدیم نگاه من و تو می کند

فصلها عوض می شوند اما دلها عوض نمی شوند

دل عاشق از تب و تاب نمی افتد

عاشقان عاشقانه ها را ازآن خود میدانند...

غافل از دل پیر تک درخت خانه/که در آرزوی بهاران/

در پائیز برگهایش را داد

و در سپیده دم  زمستان  جانش را...

بهاران آمد

اما درخت نیامد