یاسین امروز یه سال و دو ماهشه

مثل هیشه بعد از بیدار شدنش اومد بالای سرم

و بیدارم کرد با همه ی شیرین زبونیاش

هر جا میرم مثل سایه دنبالم میاد

من عاشق این کاراشم ولی ظاهرآ خیلی ها دوس ندارن دنبال من بیاد

و دوسم داشته باشه

امروز داداش وسطی سشوار روی طاقچه ول کرده بود

یاسین هم سیمشو کشیدو......

افتاد روی سرش

تا میتونست گریه کرد منم همراهش گریه کردم تا ساکت شد

 و اومد نازم کرد...!!!

و افتاد توی بغلم تا تونست خودشو برام لوس کرد

حالا دیگه اینقدر بزرگ شده که میدونه اتو قبلمه ی غذا و سوپ و شیر داغه( داخه)

و اگه غذاشو زمین برسه بد و نوچ نوچ میکنه همراه با سر تکون دادنش

اینقد بزرگ شده که میدونه نباید موها رو بکشه و قتی هم این کارو میکنه سریع سرشو میگیره

اینقد ربزرگ شده که وقتی تشنشه بگه آب

و ...

خیلی کارای دیگه...

دالی بازی کردناش عشق ماشین بودناش دست به گوشی زدناش و گفتن الو نینی بزار

یعنی برام آهنگ لالایی گل نینی باید براش بگذارم

 وقتی بابا میره خرید میگه بغل...

چون میخواد بره کمکش...

نینی یاسینم خیلی بزرگ شده