دختر شرقی  حسرت عشق را  ندانی بهتر است . شوالیه  قصه ما دنبال عشق نیست ، او

سالها  پیش عشق را  تقدیم چشمان زیبایت نموده ، و حجم احساسش را تو میدانی خودت

را به دست واتا ( الهه باد) بسپار و صورت شوالیه را نوازش کن که از داغی صدای تو هر

 روز زیباتر میخندد ، شوالیه حرف زدن  بلد  نیست ولی  نوشتن را میفهمد ، او عشق  را 

اسیر باد نمیکند ولی تو رها باش نفس کشیدن  بی شنیدن صدایت نمیدانی چقدر شوالیه را

 میتکد. شوالیه میخواهد تو زیباترین لحظه ها را داشته باشی، انتظار چیز بدی ست منتظر

 نباش ، شوالیه اسبی ندارد ، کلاه خودی ندارد او همه را گرو گذاشته تا برایت شاخه گلی

 بخرد،تو گل را نبوییده دور نینداز شوالیه به یاد تو همیشه شبها کنار پنجره اتاقش مینشیند 

 تو در خواب و ماه را چهره زیبای تو میبیند، صدایت را در خفقان لحظه ها نکش بغض چندساله ات را بشکن ، دختر شرقی آرام  گیر که شوالیه هنوز میجنگد.

                                                                                             تقدیم به دختر شرقی